۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

مرسی خدا جونم

خدا جونم

مرسی واسه همه ی معجزه های کوچیکت
مرسی واسه سلما، دوست من، دختر بزرگم
مرسی واسه ری را که صدای خنده اش عمر دوباره به من داده
مرسی واسه لحظه هایی که سلما قهقهه ری را رو تو خونه بلند میکنه و من می خوام از شادی پر بشکم
مرسی واسه وقتایی که ری را دستورات ساده رو اجرا میکنه و من با تک تک آموخته های جدیدش شادی می کنم
مرسی واسه دندون جدید ری را که امروز چهارشنبه 13 مرداد 89 سر و کله اش پیدا شد
با هدیه بزرگی مثل دخترای گلم مطمئنم هیچی نمی تونم منو از پا در بیاره
مرسی واسه این هدیه های گران بها